لیستی از باورها

پ ن : هر کسی به نحوی واژه ی  موفقیت را تعریف میکند و من دوست دارم بگویم که موفقیت یعنی رسیدن به خواسته ها . حال این خواسته ها چیست ؟ هر چیزی میتواند باشد و به همین دلیل نمیشود یک معیار مشخص برای آن تعریف کرد.

امروز با خودم فکر میکردم که باورهایم در زندگی چیست ؟ ما بعضی مسایل را میدانیم مثلا میدانیم که بازاریابی نقش مهمی در فروش دارد یا مطالعه کردن برای آدم مفید است یا اینکه رئال مادرید تیم بسیار مقتدری است اینها چیزهایی است که میدانیم ولی آیا عمیقا باور داریم؟

من مدیر یک شرکت هستم و شما به من پیشنهاد میکنید که مشکل شرکت من را با بازاریابی حل کنید و میگویم اگر موفق نشدی باید خسارت تمام و کمال را به من بپردازی اونموقع است که شما سرد میشوید و تازه میفهمید که شما چیزی را میدانی ولی به آن باور نداری . قبلا در شرکتی کار میکردم و قرار داد  OC بسته بودم یعنی به من گفته بودن اگر به فلان محصول شرکت باور داری ریسکش رو هم قبول کن و اگر فروختی درصد خودت رو بردار و اگر نتوانستی یک ریال هم بهت پول نمیدیم حتی تبلیغات و … هم به عهده خودت است. اینجا دیگر نمی توانی بگویی بله به نظرم محصول خوبی است و تمام . بلکه باید باور داشته باشی که محصول خوب و قابل فروشی است و روی آن ریسک کنی.

مطالعه برای آدم میتونه مفید باشه ولی حاضرید روی این موضوع شرط ببندید؟ آیا واقعا باور دارید که مطالعه خوبه؟ رئال تیم خوبیه ولی آیا اینقدر به این تیم باور دارید که ۱۰ میلیون تومان توی بازی ال کلاسیکو روش شرط بندی کنید؟

اینجا تفاوت باور و دانستن و حدس زدن بیشتر مشخص میشه . امروز خواستم لیستی از بعضی باورهایم را بنویسیم چیزهایی که به آن باور دارم و حاضرم روی آن شرط بندی کنم و برایش هزینه زمانی و مالی کنم . همچنین این باورها تحت تاثیر دیگران عوض نخواهد شد چرا که حدسیات و دانسته ها نیستند بلکه به مرور زمان تبدیل به باورهای من شده اند.

  1. باور به اینکه دویدن و ورزش کردن نقش زیادی در سلامتی روحی و جسمی ام دارد و باید آن را تا آخر عمرم ادامه دهم.
  2. به نقش بازاریابی محتوا به روشی که در ذهن دارم باور دارم و میدانم برای شرکت سودآور خواهد بود و حاضرم در صورتی که این پروژه شکست بخورد بدون معطلی اخراج شوم .
  3. به آینده BI در ایران و جهان باور دارم و باور دارم که DATA و نقش آن در کسب و کار در آینده بسیار پررنگ خواهد بود و مطالعات تخصصیم را روی این موضوع متمرکز خواهم کرد
  4. به نقش زبان انگلیسی در رشد شخصی و موفقیت های آینده باور دارم و همواره در حال یادگیری هستم
  5. به این که مطالعه و یادگیری بهترین روش استفاده از زمان است باور دارم

این لیست میتواند طولانی باشد یا کوتاهتر ولی چون وقت و فکرم روی این مسایل متمرکز است پس هر روز و هر شب  باورهایم را تعقیب میکنم و همانطور که شما نیز میدانید عادت ها شخصیت و آینده ی ما را شکل میدهند. صحبت اینجاست که اول باورهایمان را پیدا کنیم و سپس عادتهایمان را بر آن اساس انتخاب کنیم .

پ ن : اگر کسی گفت من به فلان چیز باور دارم و یا فلان مورد را قبول دارم از او بپرسید حاضرید روی آن شرط بندی کنید?

 

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

7 دیدگاه برای «لیستی از باورها»

  1. فواد جان سلام
    تصورم این است که دوستان متممی من همگی بلااستثنا از بلوف و اغراق و … نه خوششان بیاد و نه به آن توسل بیابند
    با این وصف انصافا از بین نوشته هایی که در این شاید یکسال ( ببخشید که دقیقش یادم نیست) این را بهترین نوشته تو میدانم.
    اتفاقا این روزها این نوشته ات با حال و هوای من و یکی از کتابهایی که در دست دارم بی مناسبت نیست. کتاب اثر مرکب که کتاب خوبیه.
    اینجای نوشته ات (( صحبت اینجاست که اول باورهایمان را پیدا کنیم و سپس عادتهایمان را بر آن اساس انتخاب کنیم)) جان کلام بود و اینجا (( اگر کسی گفت من به فلان چیز باور دارم و یا فلان مورد را قبول دارم از او بپرسید حاضرید روی آن شرط بندی کنید ؟ )) تیر خلاص
    من هم وقتی داشتم در وبلاگم در مورد یادگیری می نوشتم یکی از دلایلم همین بود که اگر قرار است کم کم به باور هایم شکل دهم اولین قدمهایش همین یادگیری است و…
    باور مشترک هم راستی داریم ولی کاشکی بتوانم من هم نهایتا یک لیست بلندی از باورهایم را تهیه کنم و به دید عموم بگذارم اینجوری تعهد هم به حرفهایت خواهی داشت.
    پایدار باشی

    1. ممنونم رفیق. دلیل ینکه بعضی پست ها برایمان جالب است صرفا به این خاطره که در اون لحظه و در اون شرایط زمانی این موضوع دغدغه ماست و خیلی وقتها هم این مورد برایم پیش می آید. لیست باورهاتو بنویس (اگر شده برای خودت) حتما به دردت میخوره

  2. فواد عزیز
    خوب نوشتی ممنون
    در همین راستا ذکر بخشی از تاریخ را لازم میدانم
    گویند شخصی به نزد امام حسن مجتبی (ع) آمد و به او گفت: شما چرا بر علیه معاویه قیام نمیکنید؟
    حضرت فرمود: یارانم بسیار اندکند!
    آن شخص گفت: این همه از مومنان گرداگرد شمایند کم نیستند
    در همان حال یکی از یاران بسیار خوب و نزدیک امام حسن وارد شد (که اسمش یادم نیست!)
    و در آنجا یک تنوری هم برای پخت نان افروخته بود
    امام حسن به آن یار نزدیک دستور داد که در تنور شعله ور از آتش وارد شود و او هم بدون آوردن بهانه وارد آتش شد (البته ظاهرا چون ابراهیم آسیب ندید و یا به دستور امام فورا خارج شد)
    امام حسن (ع) رو به شخص اول کرد و گفت: اگر من ۴ تن از چنین یارانی داشتم بر علیه معاویه قیام میکردم.

    ببینید
    باور یعنی این. یعنی وقتی امام دستور میدهد وارد آتش شوی بدون چون و چرا و نق و نق وارد شوی

    باورهایتان استوار

  3. فکر کنم مضمون یکی از درس های تصمیم گیری هم چنین چیزی بود.مطمئن نیستم.
    اینکه بایستی از کسی مشورت گرفت که در جایی از سود و ضرر تصمیم شریک باشه.
    حقیقتش رو بخوای فواد من بابت این نگرش سختی های بسیاری بهم وارد شده. اما فکر میکنم هنوز به این ایمان دارم در کاری که توی سود و ضررش شریک نیستی کار کردن مث مفت مزد گرفتنه.
    قبلا تاوان ها دادم اما خصوصا امسال. یکی از دوستام یه محصول وارد کرد تو تهران، به من گفت مث بچه آدم حقوقت رو بگیر و بیا رو محصول کار کنیم دوتایی.
    من زیر بار نرفتم. گفتم اگر این شکلی باشه اون تلاش لازم رو برای محصولت نمیکنم.
    میخوام بگم با تمام توانم براش وقت گذاشتم. چون شرطم پول گرفتن در صورت سوددهی بود.
    بگذریم که جز ضرر به جفتمون چیزی نرسید.
    اما مطمئنم اگر حقوق میگرفتم بجای ۶ ماهه دو سال طول میکشید تا بفهمیم مشکلات این محصول در بازار تهران چیه. باگ هایی رو توی محصول پیدا کردیم که خودشون تو کارخونه بعد از ۲ سال فروش نفهمیده بودن. همچنین مشتری ها و بازارهایی براشون پیدا کردیم که به ذهنشون هم نرسیده بود. به هر حال، نشد.
    اما من باز به یه چیز ایمان دارم فواد
    جایی که ریسک نکنی سخت نمیگذره. جایی که سخت نگذره هم یادگیری اتفاق نمیفته. جایی که یادگیری اتفاق نیفته هم شاید پیشرفتی باشه اما رشدی نیست.
    این رو ایمان دارم رفیق، حدس نمیزم😉

    1. یه جایی از روسو خوندم “آنچه زندگی رو غیر قابل تحمل میکنه عموما زیاده روی در خود زندگی کردن است” . در مورد ریسک کردن من کمی دست به عصا هستم شاید هم به خاطر پیریه و قبلا این طور نبودم . این یکی دو سال اخیر خیلی دنبال ریسک کردن نبودم بعد از چند سال این در و اون در زدن و ریسک کردن و البته به نتیجه دلخواه نرسیدن به یک آرامشی نیاز دارم تا بتونم برای آینده م برنامه ریزی کنم و ریسک های حساب شده ای بکنم. البته اولویت هام جابه جا شده یعنی قبلا کار در اولویت اولم بود ولی الان خانواده برام اولویت داره یعنی حاضر نیستم دومی رو فدای اولی کنم ترجیح میدم شخصی آرام و راضی و گمنام و کم حرف البته سخت کوش باشم این ترجیحات درست نقطه مقابل روحیات قبلیم است که شهرت – ریسک کردن هیجان و … را به هر چیزی ترجیح میدادم .
      باور ندارم که ریسک کردن همیشه خوبه ولی باور دارم که در مقاطعی از زندگی تنها گزینه ممکن و مناسبه اما چه وقت ؟
      – وقتی از کار قبلی بریدی و انرژی زیادی برای شروع کار جدید داری همچنین میخوای گذشته را هم فراموش کنی.
      – وقتی هیچ چیزی برای از دست دادن نداری
      – وقتی کلافه ای !
      – وقتی که با ریسک کردن حتی در صورت شکست هم میتونی تغییرات بزرگی در اطرافت بدی
      – وقتی یه رفیق داری که اونهم حاضره تا ته خط ریسک کنه
      – وقتی که تا حالا ریسک نکردی و میخوای امتحانش کنی
      – وقتی میبینی اگه ریسک نکنی یه عمر باید پشیمون باشی و ….
      ——————
      جالبه که لذت کامنت نوشتن برام از پست نوشتن بیشتر شده شاید به این خاطر که میدونم اولی رو برای کی مینویسم. از یه چیزی تعجب میکنم اینکه چطور بعضی از بلاگرها با غرور و تکبر از کنار این همه کامنت میگذرند و جواب نمیدن واقعا چه فکری در مورد و جایگاه خودشان و مخاطب دارند؟ حالم بد میشه وقتی میبینم بلاگری از روی غرور و خود گنده بینیکامنت بقیه رو جواب نمیده. تیترهای آنچنانی و محتوای خالی از مفهوم انسانی طوریکه انگار یک موتور هوشمند کلمات مزخرفی را از دل فاضلاب اینترنت جمع آوری کرده و چند خط کج و کوله به اسم پست و در نهایت لالمونی گرفتن بعد از دیدن کامنت بقیه. هر جا احساس کنم بیشتر بلاگر یا نویسنده یا کاسبم تا اینکه انسان باشم سریع افسار خودم رو میکشم . خوبه که آدم خودش افسار خودش رو بکشه.
      تلافی کامنت طولانیت:)

      1. فواد چه لذتی بردم از کامنتت
        در خصوص بخش اول حرف هات باید بگم شاید چندان با دسته بندی ت در خصوص مواقعی که ریسک کردن عقلانیه موافق نباشم. اما اگر بخوام خودم رو تو یکی از اون دسته ها بذارم باید بگم جزو اون دسته ای ام که میدونه اگه ریسک نکنه باید یه عمر پشیمون باشه.
        البته که منم دارم سعی میکنم به قانون نسیم طالب در خصوص ریسک ایمان بیارم. همون نکته ای که در مورد سرمایه گذاری میگه. میخوام بگم احتیاط از پیری نیست رفیق، حاصل هوشمندیه.

        در خصوص بخش دوم کامنتت هم باید بگم از نگرشت به گفتگو در کامنت بسیار لذت بردم. حقیقت اینه که من هم مثل تو با بلاگرهایی که دنبال جمع کردن گله هستند حال نمیکنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *