خسارت متقابل ایران و اسلام

همیشه از کتابهایی که در رد همدیگر نوشته شده اند خوشم می آید، این کار باعث میشه که ذهن ما نسبت به مسایل تیزتر بشه و البته تفکر انتقادی هم رشد کنه به عنوان مثل کتاب فلسفه فقر نوشته پرودون است که یک آنارشیست فرانسوی مشهور این کتاب باعث شد که کارل مارکس کتاب فقر فلسفه رو در انتقاد به این افکار بنویسه. یا اخیرا کتابی رو خوندم (کامل نخوندم)به عنوان یاری متقابل عامل تکامل نوشته ی پروپتکین نسخه ی اصلی این کتاب Mutual aid است که در رد نظرات داروین نوشته شده خلاصه کتاب این بود که برخلاف نظرات داروین همیشه تنازع بقا عامل تکامل نیست بلکه یاری متقابل و فداکاری بین همنوعان توانسته بقای انواع حشرات مثل مورچه و سوسک رو تضمین کنه اونها با غذا دادن به همدیگر یا مواظبت از تخم هاو بچه های همدیگر به رشد و بقا رسیده اند. عدم علاقه شخصی و نفرت من از موضوعات پزشکی،دارویی،مباحث سلامتی،زیست جانوری و حیوانی باعث شد که این کتاب رو تا نصفه بخونم ولی شاید خوندنش برای شما خوشایند باشه. 

شاید اگر اروین یالوم من رو روانکاوی میکرد ترس از مرگ رو دلیل این بی علاقگی به موضوعات پزشکی و زیست تشخیص میداد. چرا که مرگ یکی از ۴ سایق زندگی در فلسفه ی اگزیستانسیالیسم است به هر حال موضوع این بود که کتابهای متضاد و نقدهای دو جانبه باعث تکامل فکری میشه همون چیزی که هگل به تز و آنتی تز تشبیه میکنه.

نمیدونم کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام نوشته ی مطهری خوانده اید یا نه ولی قطعا میدونید در مورد چیه، اینکه اسلام چقدر خوبه و ما هم چقدر خوبیم و باعث پیشرفت همدیگر شدیم و … همیشه دوست داشتم کسی کتاب خسارت متقابل ایران و اسلام را بنویسد قطعا کتاب خواندنی خواهد بود اخیرا مشغول خواندن کتاب کم حجم امپراتوری اسلامی نوشته ی فیلیس کورزین هستم که کتاب بدی نیست. اگر کتاب دو قرن سکوت زرین کوب را بخوانید متوجه نفرت و کینه عمیق ایرانیان از اسلام خواهید شد چیزی که باعث شد بزرگترین انشعاب و اختلاف تاریخی و مذهبی در صفوف مسلمانها پدیدار بشه و یک fork جدید به نام تشیع درست بشه ..

نفرتی جمع شده و تلنبار شده از سقوط پادشاهی ساسانی از دست رفتن دین و زبان و فرهنگ و همچنین جور و ستم خلفای عباسی و اموی و غیره … البته این خسارت متقابل یکطرفه نبوده ایرانیان در زمان خلفای عباسی (شیعیان خراسان) بیشترین یاری و کمک را به عباسیان رساندند تا بنی امیه را زمین بزنند  و تقریبا در این حکومت حل شدند اکثر وزیران عباسیان ایرانی بودن و البته چیزهای جالبی هم بهشون یاد دادند. شکنجه کردن زندانیان در زمان خلافت عباسیان مرسوم شد که از ایرانیان یاد گرفتند. گذاشتن حاجب دربار هم از سنت پادشاهان پارسی بود حاجب در زمان فعلی رو باید به منشی دفتر رییس ترجمه کرد کسی که مانع دیدن مستقیم خلیفه میشه واین وسط هر کاری که دلش بخواد میکنه مثلا میتونه رشوه بگیره یا کسی رو به دربار راه نده و هزار کار دیگر حکومتی که نمیتونه سیاست توزیع کردن قدرت رو پیاده سازی کنه مجبوره که مخاطبان بی شمار خلیفه مقتدر رو فیلتر کنه این خودش ظلم دوبرابر محسوب میشه . 

در هر حال وجود میرغضب در دربار هارون الرشید و سایر خلفای عباسی هم از آموزش ایرانی ها بود  هر کسی خاطر خلیفه را مکدر میکرد همانجا سرش را می بریدند میرغضب همیشه حاضر و آماده بود تا کسی جرات مخالفت حرف زدن و یا اعتراض نداشته باشد. سریع حکم گردن زدن صادر میشد و به همان سرعت اجرا میشد.

بر خلاف انتقادهایی که از بنی امیه میشه ولی اونها قصد حکمرانی به شیوه خلفای راشدین و سلف خود را نداشتند و حتی مثل عباسیان خودشان را ضله الله نمی خواندند و نمیگفتن که ما از طرف خدا و رسولش انتخاب شدیم و …. و شاید الگویشان امپراتوری های بیزانس و یا در بدترین حالت قبایل بدوی عربستان بود که این دو نمونه هز دو از عباسیان صلح جو تر و دمکرات تر بودن . در واقع عباسیان هم ارزش های ناسیونالیسم عربی رو از بین برد و هم حاکمیت زمینی رو ملغی کرد چیزی به نام جهان اسلام خواستند که در مقام ایدوئولوژی شبیه بلوک شرق استالین بود که البته استالین دمش گرم  به نصف جهان راضی بود.

  عباسیان با یاری خواستن از ترک و فارس و کرد و سایر ملل همه آنها را بدون توجه به ملیتشان زیر سلطه اسلام آورد و از آنها لشکر بزرگتری ساخت تا بتونه امپراتوری خودش را تقویت کنه که البته توان و نیروی خودش رو از سواستفاده از عقاید مذهبی می گرفت و اگر ریشه ای به مسایل نگاه کنیم سقوط عثمانی و شکست امپراتوری اسلامی  چه از لحاظ مذهبی و چه از لحاظ سیاسی و فرهنگی مرهون اقتدار زوری و سفاکانه عباسیان است. به قول معروف “هر چیزی از نازکی پاره میشود ، ظلم از کلفتی

ژرمینال نوشته ی امیل زولا

پ ن: خطر اسپویل شدن داستان

به تازگی کتاب ژرمینال نوشته ی امیل زولا را به پایان رساندم. من نسخه ی صوتی آن را گوش دادم که با ترجمه ی بی نظیر سروش حبیی و صدای رضا عمرانی و توسط انتشارات ماه آوا تهیه شده بود. کتاب ۵۵۰ صفحه ای به ۲۵ ساعت کتاب صوتی تبدیل شده بود که البته شنیدن آن تجربه لذت بخشی بود.

شخصیت پردازی عالی نویسنده باعث شده که همه ی اسم ها با قیاقه هایشان در ذهنم حک شود. اتین,کارترین,شابال,ماهو, زن ماهو,ژاکلن و سوارین و باباموک و موکت و حتی دو تا اسبی که زولا آن ها را نیز به داخل داستان و به اعماق ۵۰۰ متری معادن کشانده بود یعنی ترمپت و باتای. 

کارگران که از وضعیت دستمزد خود ناراضی هستند و زندگی فلاکت باری دارند به رهبری اتین اعتصابات گسترده ای را ترتیب می دهند البته اتین یک رهبر چندان کاریزماتیک و مقتدر نیست ولی کم کم در خلال داستان با مطالعه و نامه نگاری با پلو شارک نقش رهبری پیدا میکند. پلوشارک یک فعال کارگری است که در پاریس زندگی میکند و مشغول تشکیل اتحاد بین الملل کارگران است ولی از دور فعالیتهای کارگری در سایر جاهای فرانسه و حتی بلژیک را زیر نظر دارد و گاهی برای سخنرانی و جمع کردن کمک های مالی هم به آنجا میرود. در هر حال اعتصاباتی که قرار بود چند روز طول بکشد به دلیل کوتاه نیامدن شرکت سه ماه طول کشید. صندوق حمایت کارگران تنها کفاف چند روز آنها را میداد. ۳۰۰۰ مارکی که کارگران به مرور زمان پس انداز کرده بودند سریع تمام می شود. بدبختی و فلاکت کارگران و گرسنگی کارگران از حد گذشت و تقریبا آبرو دارترین خانواده ها را مجبور بی آبرویی و گدایی کرد. توصیف این موقعیت ها چندان هنرمندانه بود که گاهی احساس می کردم در معادن زغال سنگ هستم و همراه واگن کش ها و کلنگ زن ها مشغول کارم.

در ادامه داستان سوارین که طرفدار آنارشیست بود دست به انفجار معدن زد و کارگرانی که اعتصاب کرده بودن را در اعماق زمین گرفتار کرد و آنها ر ابه کشتن داد معدن هم برای همیشه از بین رفت. در پایان داستان اکثر کارگران به زندگی نکبت بار خود ادامه دادند و اتین به فرانسه و پیش پلوشارک رفت تا مبارزات کارگری را با درایت بیشتری سازماندهی کند و اتحاد بین الملل که تازه تشکیل داده بودند را تقویت کند.

مهارتهای زنده ماندن در شرایط ویژه

هر روز صبح سر کار می رویم و به تلفن ها و ایمیل های خود پاسخ می دهیم و بعد از پایان شیفت کاری با رانندگی در خیابان های شلوغ و پر ترافیک به خانه می رویم. شرایط زندگی در عصر مدرن از انسانها موش شهری ساخته است. ما هیچ گاه فکر نمی کنیم که در آینده امکان دارد به گوشی همراه خود به برق و یا به ماشین خود دسترسی نداشته باشیم.

اتفاقات ناخوشایند مثل آتش سوزی، سیل،زلزله،جنگ و قحطی محتمل ترین اتفاقات در آینده خواهد بود که متاسفانه هیچ مهارتی برای مقابله با آن و نجات جان خود نداریم.

اولویت ما برای آموزش خود یا فرزندانمان محدود به یاد گرفتم کامپیوتر و زبان انگلیسی شده که البته لازمه ولی کافی نیست. هیچ گاه آموزش کمک های اولیه، برپاکردن چادر، جهت یابی، کار با قطب نما و روشن کردن آتش و غیره برای ما مهم نبوده و اولیت صدم ما هم نیست. چرا که همیشه احساس کرده ایم به این مهارت ها هیچ وقت نیاز نداریم اما زندگی کردن در ایران و خاورمیانه این واقعیت را به ما گوشزد می کند که بلایای طبیعی و وقوع جنگ در ایران محتمل است و بهتر است مهارت هایی را یاد گرفته و به خانواده هایمان نیز آموزش بدهیم.

کسانی که سربازی رفته اند یا عضو گروه های کوهنوردی هستن یا به شکار و مسافرت علاقه دارند این شانس را داشته اند که بخشی از این مهارت ها را یاد بگیرند اما همه ی مردم چنین نیستند. در اینترنت اگر کلمه ی Survival Skill را جستجو کنید مهارت های مختلفی را خواهد دید که در همین مجموعه قرار میگیرد. من یک App موبایلی روی گوشی خودم دارم که سرفصل این مهارت ها توضیح داده شده. خلاصه ی از این مهارتها و نیازمندیها رو در پایین مینویسم.

تولید برق: آگاهی داشتن از نحوه تولید برق به شیوه های مختلف مثل استفاده از انرژی خورشیدی یا اختلاف دما، استفاده از باتری ماشین و AC/DC Conversion  

ابزارهای لازم: داشتن ابزارهای کوچک برای استفاده در مواقع ضروری و البته آگاهی از نحوه کارکرد آن مثل فندک، شمع، کیت تشخیص آلودگی آب، دستگاه تصفیه کوچک آّب مثل LifeStraw  ، چادرهای کوچک مسافرتی، طناب، جعبه ابزار، چاقوی بزرگ، کنسرو و غذاهای آماده، کیسه فریزر، ورق های آلومینیومی، جعبه کمک ها اولیه، عینک اضافه، نخ و سوزن و پول نقد و …

تکنولوژی: چه برنامه هایی موبایلی باید داشته باشیم؟ بارکد اسکنر، ماشین حساب، و دوربین و قطب نما که البته روی همه گوشی ها وجود دارد.داشتن ارز دیجیتال و بلد بودن نحوه کار با آن زمانی که بانک ها و سیستم فیات از کار افتاده است. کیف پولهایی مثل Electrum  یا Trezor  و همچنین نگه داشتن مقداری بیت کوین یا استیبل کوین برای روز مبادا.

چه چیزهایی را باید بلد باشیم؟

برپا کردن چادر و سرپناه در طبیعت، منابع آب را چطور پیدا کنیم؟ چه آبی قابل خوردن است ؟

یادگیری انواع روشن کردن آتش، یادگیری اصول اولیه شکار و ماهیگیری و پختن ماهی، شناخت انواع گیاهان خوراکی و ریشه گیاهان و خواص دارویی.

بلد بودن کار با نقشه و قطب نما و اصول جهت یابی با حرکت خورشید و ستاره ها. بلد بودن دفاع شخصی برای مواقع ضروری، سیگنال دهی با آینه و چراغ قوه و امواج رادیویی و مکالمه با کدهای مورس و …

گفتن و شرح دادن تمام این مهارت ها در یک پست بلاگ مقدور نیست و از حوصله ی من هم خارج است ولی شما با نصب یک App موبایلی به نام Survival Manual روی گوشی آندروید خود میتوانید آموزش همه ی این مهارت ها و شرح و جزییات بیشتر را یکجا داشته باشید البته این برنامه به زبان انگلیسی است.

کتاب هایی که در سال ۲۰۲۲ خواندم

  1. آدولف ه (دو زندگی) نوشته ی امانوئل اشمیت
  2. ۵۱ نکته یک میلیون تومانی نوشته ی همایون دارابی
  3. فناوری در سال ۲۰۲۱ نوشته ی گروه نویسندگان مجله کسب و کار هاروارد
  4. تاریخ نقاشی (از کلاسیک تا مدرنیسم) نوشته ی مجتبی کرمی
  5. الاغ مرده نوشته ی عزیز نسین
  6. شکوفه های عناب نوشته ی رضا جولایی
  7. ۲۱Lessons: What I’ve Learned from Falling Down the Bitcoin Rabbit Hole
  8. The Little Bitcoin Book: Why Bitcoin Matters for Your Freedom, Finances, and Future
  9. بزرگان مکتب اتریش نوشته ی رندال جی هولکام
  10. پنج گام بعدی استراتژی نوشته ی پاتریک بن دیوید
  11. تورم و اخلاق نوشته ی اندرو دیکسون وایت
  12. چند تا لیس نوشته ی آرون سانتوس
  13. تربیت اروپایی نوشته ی رومن گاری
  14. شوهر آهو خانم نوشته ی علی محمد افغانی
  15. خصوصی سازی پول نوشته ی فردریش فون هایک
  16. نبرد من نوشته ی آدولف هیتلر
  17. راه بندگی نوشته ی فردریش فون هایک
  18. ایوب نوشته ی جوزف روث
  19. یک عاشقانه ی آرام نوشته ی نادر ابراهیمی
  20. حاصل عمر نوشته ی سامرست موام
  21. عشای ربانی ملحدان نوشته ی بالزاک
  22. کشتی سفید نوشته ی چنگیز آیتماتوف
  23. زندگی در پیش رو نوشته ی رومن گاری
  24. تاریخ ایران مدرن نوشته ی یرواند آبراهامیان
  25. سرگور اوزلی نوشته ی فریدون زند
  26. دوقرن سکوت نوشته ی عبدالحسین زرین کوب
  27. داشتن یا بودن نوشته ی اریک فروم
  28. فقر احمق میکند نوشته ی سندهیل مولاینیتن
  29. هیچ دوستی به جز کوهستان نوشته ی بهروز بوچانی
  30. پول نوشته ی یوآل نوح هراری
  31. عقل و احساس نوشته ی جین آستین
  32. زمستان بی بهار نوشته ی ابراهیم یونسی
  33. بن هور نوشته ی لئو والاس
  34. اندیشه های سیاسی و اقتصادی هایک نوشته ی دونالد جی بودراکس
  35. Barry Collins – Help, My Computer is Broken-Raspberry Pi Press (2020)

پول خوب و کارکرد پول

پول به عنوان ذخیره ارزش

اگر بخواهیم به شکلی بی طرفانه پول را به عنوان یک ابزار مورد بررسی قرار دهیم باید به سه ویژگی کلیدی آن توجه کنیم.

اولین کارکرد پول ذخیره ی ارزش است، یعنی ما به عنوان طبقه متوسط جامعه اگر بخواهیم ارزش اضافه ی خود یا مزد ماهانه را پس انداز کنیم باید پول این ویژگی را داشته باشد. اما با ریال نمیشود چنین کاری کرد در واقع پس انداز ریال در ایران احمقانه ترین کار ممکن است، چرا که دولت با چاپ بی رویه پول ثروت ذخیره شده ی شما در بانک یا گاو صندوقتان را به کاغذ بی ارزش تبدیل میکند.

در اینجاست که پول سخت معنی پیدا میکند و ارزش آن نمایان می شود، پول سخت پولی است که تولید آن توسط دولت به راحتی انجام نمی گیرد برای مثال تولید بیت کوین مانند طلا مشکل است و نیاز به صرف هزینه ی بالایی است کندی تولید یا استخراج بیت کوین و طلا منجر به خاصیت ضد تورمی این دو نوعه پول میشود، پول سخت دستوری یا اعتباری با فشردن کلید Enter در کامپیوتر بانک مرکزی به وجود نمی آید به همین دلیل می شود گفت دارای ارزش ذاتی است و البته امکان وقوع فساد و سلب آزادی مردم توسط حکومت ها هم نا ممکن میشود. برای مثال یک کشور با چاپ پول میتواند حقوق سربازانش را پرداخت کند و یک جنگ را طولانی تر کند در حالیکه سکه طلا یا بیت کوین را نمیشود چاپ کرد.

Fiat Currency تا قبل از سال ۱۹۷۱ به پول سخت نزدیک بود چرا که با پشتوانه پول سخت (طلا) چاپ میشد ولی بعدا این قاعده در همه ی کشورها بهم خورد و البته در کشور بی در وپیکری مثل ایران پول بدون هیچ قاعده و قانونی چاپ میشود و به همین خاطر است که در کشورهای ابر تورمی کسی بازنده است که پول نقد را نگه دارد. گردش معاملات فعلی ایران و گریز از پس انداز باعث تحریک بازار نیز شده است که این هم خودش کلاه گشادی بر سر اقتصاد ایران است .

در مقایسه با ریال گزینه هایی مثل طلا و بیت کوین و یا دلار می تواند به عنوان ذخیره ارزش لحاظ شود. هر چند برای طبقه متوسط ایران که کالاهای عمومی را با تورم سالیانه سه رقمی تجربه میکنند خرید برنج،روغن، مایع ظرفشویی و …. به مراتب پرسودتر از هر کاری است.

کارکرد پول به عنوان ابزار مبادله و سنجش قیمت

ریال به عنوان ابزار مبادله هنوز جایگاه خیلی بهتری نسبت به طلا،دلار، یا بیت کوین دارد. سیستم بانکی موجود دریافت و پرداخت را تسهیل کرده است و هر کسی که عابر بانک دارد میتواند با برنامه موبایلی یا کارتخوان خرید کند. اما این تمام کار نیست، نوسان قیمت ها و کاهش مداوم ارزش ریال (در حد شت کوین) مبادله را برای بازاریان با مشکل مواجه کرده است. به عنوان کسی که در یک فروشگاه کامپیوتر مشغول به کار است تقریبا هر روز پنجاه تا صد نوع کالای مختلف را با تخمین دلار و بررسی فروشگاه های آنلاین و قیمت کف بازار تهران می سنجم تا قیمت درست همه ی کالاها در این اقتصاد بی ثبات تعیین شود. این سردرگمی که به دلیل بی ثباتی پول ملی به وجود آمده است باعث شده که خیلی از کاسبان با دلار و درهم و یا تهاتری معامله کنند و شاید در آینده نیز دلار جایگزین ریال حتی در مبادلات خرد شود.

در حال حاضر بیت کوین ابزار مبادله ی مناسبی اصلا نیست اگرچه قایلبت خرد شدن خیلی خوبی نسبت به دلار و طلا دارد ولی پیچیده و فنی بودن و انتقال بیت کوین و فراگیر نبودن آن مانع استفاده روزمره از آن شده است. البته به نظر میرسد در آینده با کاهش کارمزد و سرعت بالای تراکنش در لایتنینگ این وضعیت بهترمی شود.

در پایان می خواهم به این نتیجه برسم که اگر پول را صرفا به عنوان ابزار مبادله فرض کنیم، ریال جایگاه مناسبی دارد. اگر به عنوان ذخیره ارزش در نظر بگیریم بیت کوین و طلا گرینه ی خوبی است و اگر مبنای پول را بر سنجش قیمت در نظر بگیریم  با توجه به ثبات اقتصاد آمریکا دلار بهترین گزینه است یعنی ارزش هر کالایی را در نهایت با دلار باید سنجید.

چند نکته در مورد محتوای صوتی

زندگی شهری و مشغله های گوناگون باعث شده است فرصت کتاب خوانی به شکل کلاسیک آن از بین برود ولی به لطف فایل های صوتی که روز به روز بیشتر می شود میتوانیم از وقتمان بهره ی بیشتری ببریم. زمانی که در ترافیک هستیم و یا رانندگی می کنیم، زمانی که در مطب دکتر هستیم و یا جاهای دیگری که صرفا حضور فیزیکی ما نقش موثری دارد و به تمرکز فکری بالا نیاز نداریم فرصت خوبی برای گوش دادن به پادکست و کتاب صوتی است.

سالها پیش من با رادیو گیگ و فایلهای صوتی و پادکست آشنا شدم و این رو مدیون جادی هستم، امیدوارم هر چه زودتر از دست این ظالمین نجات پیدا کند و صدای گرمش رو در رادیو گیگ دوباره بشنویم. اما آشنایی من با Castbox همه چیز را عوض کرد توی این ۴ سال بیش از ۱۵۰۰ ساعت فایل صوتی گوش داده ام و الان ناخودآگاه برنامه ای که میخواهم روی گوشیم چک کنم Castbox است.

ویژگی های خوبی در کست باکس است که گوش دادن را راحت میکند مثل وقتی کابل AUX را از گوشی بیرون میکشم فایل قطع بشود این ویژگی توی برنامه طاقچه هم کار میکنه ولی توی فیدیبو تا چند وقت پیش که تست میکردم کار نیمکرد.  البته روی اکثر هندزفری های بلوتوث هم این ویژگی هست، هندزفری من Haylou T19  است و این خاصیت رو داره یعنی موقتی کار دارم و باید هندزفری رو از گوشم دربیارم فایل صوتی Pause میشه که این خیلی کار رو راحت میکنه.

نکته دیگر استفاده از کست باکس،پادبین،پادکست ادیکت، گوگل پادکست و … کمک به تولید کننده محتواست، مثلا اگر شما با فایل تلگرام پادکست گوش بدهید تولیدکننده نمیتواند آمار دقیقی از مخاطب داشته باشد و برای جذب اسپانسر برنامه ریزی کند، حتی نمیشود به پادکستر فیدبک داد و براش کامنت نوشت. و خود شما هم وارد اون Community نمی شوید. من توی قسمت نظرات کست باکس خیلی کامنت می نویسم گاهی اوقات در حد ۲۰۰ یا ۳۰۰ کلمه هم کامنت نوشته ام که این یکی از عادت های خوب متممی هاست. در هر حال بحث کردن سر این مسایل هم میتواند آموزنده باشد.

در حال حاضر تولید محتوای صوتی رشد خوبی داشته است و بی اغراق در مورد هر موضوعی میشود پادکست پیدا کرد، موضوع هایی مثل حقوق، جامعه شناسی، روان شناسی، تاریخ معاصر، بازاریابی، برنامه نویسی و کامپیوتر، ورزشی و ادبیات و غیره . البته اگر به زبان انگلیسی مسلط باشید دریچه ای از صدها پادکست دیگر به رویتان باز خواهد شد که خودش دنیایی است.

بعضی از افراد میگویند روی محتوای صوتی نمی شود تمرکز کرد و کتاب صوتی به هیچ وجه نمی تواند جایگزین کتاب فیزیکی شود. من دوتا کتاب صوتی کودتا و شورشیان آرمانخواه را به شکل صوتی و هنگام رانندگی گوش دادم و اینقدر روی موضوع اشراف پیدا کردم و تمرکز داشتم که بتونم در موردشون بنویسم و اون رو نقد کنم. پس ایده ی اینکه نمیشود روی کتاب تمرکز کرد اشتباهه البته شاید بعضی از این کتاب ها اینطوری باشه مثلا من هیچ موقع کتابهای اسپینوزا،نیچه، و سایر کتاب های فلسفی رو نمیتونم به صورت صوتی گوش بدم چون نیاز به مکث و تفکر داره.

همیشه پادکست هایی رو که میخوام گوش بدم دانلود میکنم تا بعدا اگر اینترنت هم نداشتم بتوانم به صورت آفلاین آنها را گوش بدم. مثلا فایلهایی که الان در کست باکس دانلود کردم و میخوام تا چند روز آینده گوش بدم اینهاست.

 

 

بازخوانی کتابهای قرن بیستم، سخنران: دکتر سعید رهنما

شرح: معرفی کتاب از انقلابها و جنبش رفرمیستی قرن بیستم.

پادکست Toronto Book Club

زمان پادکست: ۲ ساعت

 

روح نا آرام از پادکست رپاپ

شرح: تاریخ حکومت استالین بر اساس کتابی از آدام هاکس

زمان پادکست: ۱ ساعت و ۲۵ دقیقه

 

انقلاب خوب، انقلاب بد، قلعه حیوانات – دو قسمت

پادکست کوشیار

زمان پادکست ۱۰۰ دقیقه

 

قدرت تخریب خلاق به روایت سید ایمان میرعمادی

پادکست فارکست

زمان پادکست یک ساعت و چهل دقیقه

 

 

We Don’t know, Ryan  Wouldn’t Tell us

Podcast: Destination Linux

Time: 1 Hour

 

Razer and Logitech put steam desk on notice

Podcast: Hardware addict

Time: 58 Min

 

Podcast 696, Arc 770 an A750, Ryzen-7

Podcast: PC perspective

Time: 1 Hour 18 min

 

Episode 393: Why Roku needs the smart home

Podcast: The internet of thing

Time: 1 Hour

توسعه ی لایه ای ، بیت کوین و اسلام

پ ن: نوشتن در چنین اوضاعی دل و دماغ زیادی می خواهد، یک ماه از انواع خبرهای تلخ و ناخوشایند می گذرد و من هم مثل همه ی مردم غمگین، افسرده، خشمگین و ناراحتم. ولی با خودم فکر کردم که نباید نوشتن را متوقف کنم.

خیلی از مفاهیم به شکل لایه ای توسعه پیدا کرده اند، مثلا اگر White Paper بیت کوین را بخوانیم متوجه میشویم که با یک اصول نسبتا ساده و روشن روبرو هستیم که پایه ی استدلالی محکمی دارد. اما توسعه ی بیت کوین به این ختم نمی شود اگر همه ی تراکنش ها را بخواهیم روی شبکه اصلی انجام دهیم مقیاس پذیری بیت کوین با مشکل مواجه میشود، زمان هر تراکنش خیلی بیشتر از الان طول میکشد . کارمزد شبکه هم خیلی بالا میرود. اما Lightning network یک لایه ی دیگر به دور شبکه بیت کوین است که مشکل مقیاس پذیری را حل میکند بدون آنکه در هسته ی اصلی تغییری ایجاد کند. تنها به این روش میتوان بعضی از چیزها را توسعه داد.

در نقطه مقابل بیت کوین میتوان اتریوم را مثال زد، اتریوم با وجود آنکه پروژه ی درخشانی به نظر می رسید و افراد نخبه ای هم پشت آن بودند از این اصل توسعه ی لایه ای غفلت کرد. شبکه ی اصلی اتریوم یا کد اتریوم در حال حاضر اینقدر پیچیده شده که حتی برنامه نویس های اصلی آن در توییتر به این امر اعتراف کرده اند چون همه ی تغییرات در شبکه اصلی و روی هسته ای اصلی انجام میشود. این پیچیدگی باعث شده که نرخ تراکنش ها هم خیلی بالا رود و مقیاس پذیری را با مشکل مواجه کند. البته ویتالیک بوترین قصد داشت که یک شبکه بلاکچین همه کاره درست کند و مثل سیستم عامل کار کند یعنی نرم افزارهای  مختلف که همون Smart Contract های مختلف هستند روی آن اجرا شوند. مثل NFT های مختلف که حتما آن را زیاد شنیده اید. پذیرایی از این همه NFT و Smart Contract هسته ی اتریوم را به کلاف سردرگم تبدیل کرده است در واقع وقتی قرار است همه چیز روی شبکه اصلی باشد این مشکلات هم پیش می آید.

یک مثال دیگر برای توسعه ی لایه ای پروتکل TCP/IP است دو سال قبل از اینکه من متولد شوم یعنی در سال ۱۹۸۳ این پروتکل به وجود آمد. اصول این پروتکل در ۴۰ سال گذشته تغییری نکرده بلکه لایه هایی مثل اینترنت، Web2 و Web3 و نرم افزارهای مختلف باعث توسعه ای آن شده اند و اینترنت فعلی را داریم.

یک مثال دیگر از توسعه ی لایه ای شاید توسعه ی دین اسلام باشد، قرآن را میتوانیم White Paper و هسته ی اصلی اسلام فرض کنیم، حافظان قرآن یعنی کسانی که قرآن را حفظ کرده بودند مانع تغییر هسته ی اصلی اسلام شدند در زمان پیامبر ۱۴۰ حافظ قرآن داشتیم، این افراد را می شود به نودهای شبکه اسلام تشبیه کرد. کسانی که کل تاریخچه بلاک چین را در اختیار دارند و هر تراکنشی از ازل تا ابد را می توانند صحت سنجی کنند و آن را ببینند (مثل راه اندازی یک فول نود بیت کوین )

لایه هایی مثل فروع دین، حکومت اسلامی و … همگی اطراف این هسته ی اصلی شکل گرفت بدون آنکه هسته ی اصلی تغییرکند. کاری که تشیع نسبت به اسلام انجام داد درست کردن یک لایه دیگرو توسعه ی آن نبود با وجود قرآن که هسته ای اصلی بود نمی توانست تغییری در آن ایجاد کند (اگر دین مسیحیت بود میشد کتاب را تحریف کرد و کدهای هسته ی اصلی را توسعه دادولی در اسلام این کار غیر ممکن است) تشیع در عوض این کار تلاش کرد یک Fork جدید از هسته ی اصلی درست کند یعنی همان کاری که لایت کوین و بیت کوین کش انجام داده اند و می گویند بیت کوین اصلی ما هستیم و یا ما جایگزین بهتری هستیم. در واقع یک انشعاب از کوین اصلی یا دین اصلی .

در هر حال بحث توسعه ی لایه ای را حتی میتوان در خانواده، جامعه، کسب و کار و … هم دنبال کرد. این که ما وقتی میخواهیم خانواده ای تشکیل دهیم یا کسب و کاری بسازیم کدام ویژگی کلیدی را می توانیم به عنوان هسته ی اصلی غیر قابل تغییر تعریف کنیم؟ و توسعه ی ما حول کدام اصول خواهد بود؟

کمال گرایی در نوشتن

شروع هر کاری می تواند راحت باشد اما تداوم آن به شکلی که بتوان کیفیت آن را حفظ کرد دشوار است. مثلا نویسنده هایی هستند که در زندگیشان یک کتاب خوب نوشته اند و یا یک فیلم خیلی خوب ساخته اند. ولی نوشتن کتاب دوم یا ساختن فیلم دوم بسیار دشواره. مثلا یک نفر تمام تجربه های زندگیش را جمع می کند و همه ی آن را در یک رمان منتشر میکند این کتاب می تواند یک زندگینامه خود نوشت یا یک رمان باشد. اما شروع کتاب دوم به واسطه تمام شدن ایده ها ی نویسنده به بن بست می خورد اگر کسی مثل چخوف میتواند ۴۰۰ اثر خلق کند نشان می دهد که فارغ از تجربه های زندگی او صاحب خلاقیت، تخیل و تکنیک های داستان نویسی بوده که میتواند از هیچ همه چیز خلق کند.

وبلاگ نویسی هم تقریبا به این شیوه است می توان برای مدت کوتاهی با قدرت آن را ادامه داد ولی اگر ده سال مداوم بنویسی مشکل است. خیلی از اوقات ما با بلاگرههای خوش ذوق و دست به قلمی روبرو هستیم که متاسفانه مدت کوتاهی به نوشتن ادامه میدهند، امکان دارد موضوعی برای نوشتن نداشته باشند یا حوصله ادامه دادن نداشته باشند یا با حالتی مایوس از خود بپرسند بنویسیم که چه شود؟

فارغ از قدرت نوشتن یک بلاگر به عشق، هدف، خلاقیت، تفکر روزانه احتیاج دارد و این موارد است که میتواند تنور نوشتن را همیشه داغ نگه دارد. شاید کمال گرایی هم یکی از موانع نوشتن باشد مثلا ما همیشه تلاش می کنیم یک نوشته ی بالای ۱۰۰۰ کلمه عالی بنویسم و هیچ وقت نوشته های متوسط و ضعیف را منتشر نکنیم ولی وقتی ما کارفرمای خودمان هستیم و صاحب بلاگ شخصی خود هستیم باید این موانع را از سر راه خود برداریم.

در باب کمال گرایی یاد داستانی افتادم که گویا آناتول فرانس آن را نقل کرده و سامرست مام در کتاب حاصل عمر به آن اشاره کرده. یک پادشاه شرقی بعد از فوت پدرش و به قدرت رسیدن تمام دانشمندان سرزمین را جمع میکند و میگوید من میخواهم به بهترین شیوه ممکن حکومت کنم به این دلیل به تمام علم های دنیا نیاز دارم، پادشاه به عالمان کشور دستور می دهد همه کتاب های به درد بخور دنیا را برایش بیاورند تا او بخواند. چند سال طول میکشد که این علما ۱۵۰۰ کتاب از سراسر دنیا بیاورند پادشاه وقتی این کوه تلنبار شده کتاب را می بیند به افرادش میگوید تعداد اینها خیلی زیاد بروید فقط بهترین ها ر اانتخاب کنید آنها هم بعد از پرسو جو ۱۰۰۰ کتاب برایش می آورند این روند سالها طول میکشه و هر بار پادشاه با کمبود وقت مواجه میشه، پادشاه در بستر بیماری و مرگ می افته و علما ۵۰ کتاب برایش می آورند ولی دیگر فرصتی برای خواندنش وجود نداره.

کمال گرایی و اینکه ما منتظر بهترین فرصت های خود باشیم باعث می شود که هیچ گاه کاری را شروع نکنیم و یا هیچ گاه یک زندگی جدید شروع نکنیم . باید با هر ابزاری که در اختیار داریم شروع کنیم بعدا ابزارها و فرصت های بهتر خوهند آمد.